دانلود سوالات آزمونهای نظام مهندسی
(کلیه رشته ها) اسفند 89 + پاسخنامه آزمون
http://kanon-sharif.ir/images/admin/news-file/109.pdf
منبع:
http://master-urban-design.blogfa.com/category/70
دکتر «بهرام عکاشه» متولد ۱۳۱۵ در مسجدسلیمان، متخصص برجسته زلزلهشناسی و زمینشناسی و پیشگام علم زلزله شناسی ایران است. دکتر «عکاشه» تحصیلاتش را در سال 1347 در آلمان به اتمام رساند. یک سال هم دستیار آزمایشگاه بود و برای دانشجویان تدریس میکرد، علاوه بر آن مسئول ثبت داده های زلزله در یک پایگاه زلزلهسنجی در غرب فرانکفورت بود. هرچند امکان اقامت و کار در دانشگاههای آلمان برای او فراهم بود، اما به ایران بازگشت و کار علمی- پژوهشیاش را در میهن پی گرفت. او از سال ۱۳۴۸ در موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران مشغول فعالیت شد و در سال ۱۳۶۴ به مرتبه استادی رسید. وی سالها رئیس بخش زلزلهشناسی موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران بود. وی همچنین مدت ۱۴سال ریاست گروه ژئوفیزیک دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال را بر عهده داشته است. دکتر «عکاشه» همواره نسبت به خطر وقوع زلزله در تهران هشدار داده و از طرفداران تغییر محل پایتخت به منظور به حداقل رسانیدن تلفات ناشی از زلزله احتمالی است.
دکتر «مهدی زارع» دانشیار پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، یکی از کارشناسان شناختهشده موضوع زلزله در ایران است که در بسیاری از موارد، خبرنگاران برای آشناشدن با کم و کیف زلزلهها با او گفتوگو میکنند اما این بار، دکتر زارع به عنوان یکی از استادان نسل جدید زلزله با دکتر «بهرام عکاشه» استادی از نسل قدیمیتر به گفتوگو نشسته است.
به گزارش ایسنا در این بحث، موضوعهای بسیاری به میان آمد از جمله تاریخچه شکلگیری موسسههای پژوهشی زلزله سنجی، پیشبینی زلزله و امکان وقوع زلزله در تهران.
دکتر «مهدی زارع» نسخه متنی کوتاه شده و ویرایش شده این گفت وگو را در اختیار روزنامه «شرق» قرار داده است که در پی میآید:
آقای دکتر در سال 1348 که شما به ایران آمدید، چند ایستگاه زلزله نگاری در کشور ما وجود داشت؟
در آن زمان هدف این بود که یک شبکه زلزلهنگاری در کشور به وجود آید؛ زیرا کشور ما زلزلهخیز است. آن موقع چهار ایستگاه زلزلهنگاری در شهرستانها و مراکز استان داشتیم که به علاوه ایستگاهی که در تهران بود، سرجمع پنج ایستگاه زلزلهنگاری داشتیم. همان اول برای زلزلههای نزدیک و محلی و دور، دستگاههای ویژهای داشتیم. دستگاههای اشتوتگارت برای زلزلههای محلی بود و دستگاه اسکانیا برای زلزلههای دور.
از سال 1348 که کارتان را شروع کردید، فضای کار تدریس و پژوهش به چه صورتی بود؟
در زمانی که موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران تاسیس شد برنامهای برای تدریس نداشت و کارش صرفا تحقیقات بود. این موسسه از سال 1336 که تاسیس شد تا سال 1352، کار تدریس نداشت؛ چون در اصل هدف از تاسیس چنین مرکزی، صرفا تحقیقات بود نه آموزش ولی از سال 1352 دوره کارشناسی ارشد در موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران دایر شد. ما آن موقع میرفتیم دانشکده علوم و ژئوفیزیک دانشکده علوم را تدریس میکردیم.
سال 1347 که شما دکترا گرفتید، زلزله های دشت بیاض و فردوس در خراسان روی داد، سال 1341 که شما احتمالا دانشجو بودید، زلزله بویینزهرا روی داد. میخواستم لرزهخیزی ایران در این سالها را با یکدیگر مقایسه کنم و بپرسم آیا تعداد زمینلرزهها بیشتر شده یا اینکه امروز تعداد ثبت زمینلرزهها بیشتر شده است؟
به عقیده من لرزهخیزی فعلی ایران و دورههای گذشته، چندان فرقی نکرده و یکسان بوده؛ منتها چون ما دادههای ثبتشده کاملی از آن دوران نداریم، نمیتوانیم با قاطعیت درباره آن صحبت کنیم؛ پس اگر اکنون آمار بیشتری از تعداد زلزله داریم، به دلیل این است که دستگاههای لرزهسنجی در این دوران بیشتر شده است. ما اکنون شبکه البرز را داریم، پژوهشگاه بین المللی زلزلهشناسی هم شبکه دارد، شبکه کشوری را هم داریم؛ چون تعداد پایگاهها بیشتر شده است، آمار ثبت شده بیشتری در اختیار ماست؛ وگرنه از لحاظ میزان، لرزهخیزی، به همان صورت سابق است و تغییر چندانی در آن مشاهده نمی شود.
تهران سال 1345 حدود سه و نیم میلیون نفر جمعیت داشت. کارشناسان میگویند تهران در سال 1355 از جمعیت اشباع شد. اکنون هم تهران با حومه در طول روز حدود 14-13میلیون نفر جمعیت دارد. به هرحال ما اکنون در کلانشهری زندگی میکنیم که جمعیت بسیار زیاد و مشکلات و مسائل خاص خودش را دارد. بحث امکان وقوع زلزله تهران از سال 1350 مطرح بود. میخواستم نظرتان را درباره امکان وقوع زلزله تهران بپرسم.
در سال 1375 (1974) یک شبکه لرزهنگاری در جنوب غرب تهران تاسیس شد. این شبکه به شکل دایره بود که یک دستگاه لرزهنگاری در مرکز و شش تا در محیط این دایره نصب کردند. این دستگاه در عمق 100 متری زمین کار گذاشته بودند که به این شبکه میگفتیم شبکه «ایلپا» به معنی «Iranian Long Period Array».
کارکرد این شبکه لرزهنگاری چه بود و برای چه هدفی ساخته بودند؟
مشابه چنین شبکهای در تایوان هم بود. هدف از نصب چنین شبکهای، در تایوان و ایران، اصلا زلزلهخیزی منطقه ما نبود؛ هدف اصلی آن ردگیری انفجارهای زیرزمینی شمال سیبری بود؛ چون آن موقع جنگ سرد در جریان بود و ایالات متحده می خواست انفجارهای زیرزمینی شوروی سابق را ردگیری کند. آنها میخواستند دریابند از زمینلرزههایی که پیش میآید، کدام مربوط به زلزله و کدام مربوط به انفجارهای سلاح نظامی است. از آنجایی که بزرگنمایی این دستگاهها 300هزار بود (که بزرگنمایی زیادی محسوب میشود)، میتوانستیم زلزلههایی با بزرگای منفی را هم ثبت کنیم. با توجه به اینکه این دستگاهها در عمق 100 متری زمین نصب شده بودند، میتوانستیم همه رویدادهای لرزهای را به خوبی ثبت کنیم. وقتی به رکوردهای زمینلرزهای منطقه تهران نگاه میکردیم، میدیدیم تهران بسیار زلزلهخیز است، هر روز چند زلزله خفیف داشتیم.
این موضوع چه بازتابهایی در افکار عمومی داشت؟
ما این مطالب را در رسانههای آن زمان (مانند روزنامههای کیهان و اطلاعات و رادیو و تلویزیون) مطرح میکردیم. البته رسانه ها این اطلاعات را با احتیاط پخش میکردند، به خصوص تلویزیون بر این باور بود که ممکن است باعث نگرانی مردم شود و بهتر است چیزی درباره این موضوع نگوییم، البته مقالههای علمی در این زمینه بسیار منتشر میشد. خلاصه آنکه خواستم بگویم بر مبنای شواهد موجود، تهران بسیار زلزلهخیز است. قبل از سال 1975، شخصی که دکترا هم داشت، یک شبکه در تهران نصب کرد و دید تهران به شدت زلزله خیز است. به هر جهت خواستم بگویم ما در مورد اطلاعاتی که درباره میزان لرزهخیزی کشور داریم، مدیون این شبکهها هستیم.
پس از صحبتهای شما نتیجه میگیریم، لرزهخیزی تهران واقعیتی است که از دهه 1970 ثبت شده بود.
بله، البته ما همیشه تلاش میکردیم این واقعیت را منتشر کنیم، اما دولت آن موقوع از انتشار اخبار پیشگیری میکرد و بر اخبار سرپوش میگذاشت. استدلالشان هم این بود که انتشار چنین خبرهایی باعث نگرانی مردم میشود. یادم هست در سال 1360 زلزلهای در جاده هراز آمد و افرادی که در آبگرم آنجا مشغول شنا بودند، کشته شدند. من همان وقت نامهای نوشتم به نخستوزیر وقت و ایشان را در جریان موضوع قرار دادم. ایشان هم 12 میلیون تومان دادند تا یک پایگاه زلزلهنگاری درست کنیم. ما هم یکی در استان گلستان فعلی، یکی در بروجن و یکی هم در مسجدسلیمان ساختیم . 12 پایگاه هم در نطنز گذاشتیم؛ یعنی سعی کردم از این پول بهترین استفاده را کنم و شبکه لرزهنگاری را به بهترین شکل گسترش دهم.
یعنی میگویید این گسترش شبکه حتی در دوران جنگ هم ادامه داشت؟
بله، بالاخره شبکه لرزهنگاری در ایران پا گرفت، موسسه ژئوفیزیک نیز در این زمینه همکاری میکرد. در سال 1368 در وزارت علوم، اسنادی را امضا کردیم مبنی بر اینکه چون کشور ما زلزلهخیز است، بهتر است موسسه بینالمللی زلزلهشناسی را در کشور خود تاسیس کنیم. البته این مرکز بعدها به پژوهشگاه تغییر نام داد. خلاصه آنکه خواستم بگویم که ما آن زمان ضرورت وجود چنین مرکزی را در کشورمان تشخیص دادیم. نه تنها کشور ما به این موسسههای بینالمللی نیاز دارد بلکه در همه استانهای کشور، به چنین مراکزی نیاز داریم؛ زیرا کشور ما به شدت زلزلهخیز است.
پس خیلی پیگیر ماجرا بودید.
بله یادم هست که من آن موقع همیشه میگفتم ما به وزارتخانه زلزلهشناسی نیاز داریم تا بتوانیم یک شبکه زلزلهنگاری پیشرفته مثل شبکه زلزلهنگاری در آلمان یا آمریکا تاسیس کنیم. توجه کنید که در ابتدا، دانشگاه تهران متولی زلزله شناسی بود (در قالب موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران). دانشگاه تهران آن موقع بیست و چند دانشکده و چند موسسه داشت که یکی از آنها موسسه ژئوفیزیک بود که خود این موسسه ژئوفیزیک چند بخش داشت که یک بخش از آن زلزله شناسی بود؛ یعنی فعالیت زلزلهشناسی در کشور ما عملا صفر بود؛ در حالی که تعداد پایگاههای کشورهای همسایه مانند عراق، پاکستان یا ترکیه از ما بیشتر بود. خوشبختانه هم اکنون وضعیت ما از لحاظ تعداد پایگاهها، فوقالعاده خوب شده و کادر علمی و کادر فنی ما هم نسبتا خوب است؛ ولی اصلا کافی نیست. با توجه به رشد هرکدام از مراکز استان های ما مانند مشهد و اهواز و... و جمعیت زیاد این شهرها، لازم است بیشتر به آنها توجه شود.
در مورد تهران هم لازم است بحث مفصل و جداگانهای داشته باشیم. اسناد تاریخی نشاندهنده لرزهخیزی این شهر است. گسلهای کواترنری و فعالی که وجود دارد نیز به عنوان مستندات علمی بر ریسک زلزلهخیزی این شهر صحه می گذارد. بحثهای تغییر پایتخت یا پایتختهای جایگزین مطرح است. به تازگی هم بحث کمکردن جمعیت تهران مطرح شده است. نظر شما در این باره چیست؟ آیا شما تهران را به عنوان پایتخت 50 سال آینده مناسب میدانید؟ فکر میکنید چه باید کرد؟
سوال بسیار مشکلی است. چه بخواهیم و چه نخواهیم، جمعیت تهران روزبه روز بیشتر میشود؛ پس باید سعی کنیم انگیزههایی را که باعث افزایش جمعیت در تهران میشود، کم کنیم و انگیزههای بهتری را برای اسکان در شهرهای دیگر به وجود آوریم. اصلا چرا تهران اینقدر بزرگ شد؟ وقتی که همه امکانات فقط در یک نقطه متمرکز شود و در شهرهای دیگر کمبودها و کاستیهای زیادی وجود داشته باشد، مسلما همه در این شهر متمرکز میشوند. البته این اشکال مربوط به 30 یا 40سال گذشته نیست، بلکه اشکال 200 ساله داریم. باید ببینیم چرا جمعیت به تهران میآید. باید روی عوامل موثر در افزایش جمعیت کار کنیم. تا روی آن عوامل کار نکنیم، اقدامات دیگر فایده چندانی ندارد. بهتر است فکرهای اساسی بکنیم. من بارها تاکید کردهام که این غده سرطانی را که طی 200سال گذشته بدون نظارت، بزرگ و بزرگتر شده است، باید جراحی کرد. پیشبینی زلزله نقشی برای تهران ندارد. اولا پیشبینی زلزله به این سادگیها هم نیست که بگوییم تا یک سال یا دو سال دیگر زلزله میآید. من فکر میکنم تا 40، 50 سال دیگر هم نتوان وقوع زلزله در یک شهر را پیشبینی کرد. برخی میگویند زلزله اصلا قابل پیشبینی نیست، اما من فکر میکنم زلزله قابل پیشبینی هست اما احتیاج به زمان دارد.
ما پارامترهای بسیاری برای پیشبینی زلزله نیاز داریم؛ ولی برای شهر تهران باید فکر اساسی کرد. تا شهرهای دیگر به قدر کافی جاذبه نداشته باشند، هر روز بر جمعیت تهران افزوده میشود.
در مورد اینکه تهران به عنوان پایتخت سیاسی و اجتماعی باقی بماند، چه نظری دارید؟
به نظر من اشتباه است؛ چون شهر تهران خودش مشکلات زیادی دارد و اگر پایتخت باقی بماند، مشکلات دیگری هم بر آن اضافه میشود. برای مثال الان کرج را استان کردند، به نظر شما چه مشکلی از مشکلات کرج حل شده است؟ به نظر من که مشکلی حل نشده است.
به نظرم این کار را کردند که زیر سایه تهران نباشد.
ولی به نظر من همچنان زیر سایه تهران خواهد ماند؛ منتها اگر تا چند دهه دیگر، جاذبههایش بیشتر شود و افراد کمتری به تهران مراجعه کنند. ولی تا زمانی که جاذبههای شغلی و رفاهی و موارد دیگری از این دست وجود داشته باشد، مردم به تهران میآیند. برای مثال ما اکنون اسلامشهر را داریم با جمعیت حدود نیم میلیونی. اسلامشهر چه جاذبهای دارد؟ این شهر بیشتر به عنوان مکان سکونتی کمهزینه مطرح است. فرض کنید شهر ری و ورامین را هم استان کنیم، اینها دردی را دوا نمیکند. باید سعی کنیم، شهرهای دیگر هم دارای جاذبههایی شوند تا جمعیت را به سمت خود بکشند. برای این کار لازم است قطبهای صنعتی را در شهرهای دیگر به وجود آوریم. به نظر شما چرا در هر روستایی در آلمان یک کارخانه وجود دارد؟ به نظر من روستاهای آلمان، امکانات بیشتری نسبت به شهرهایش دارند و کمتر پیش میآید مردم برای انجام کاری به شهر مراجعه کنند. تا تهران جاذبههای اینگونه دارد، همچنان بر جمعیتش افزوده میشود و نمیتوان در چهار، پنج سال یا 10 سال آینده کاری برای تهران انجام داد، بلکه به نظر من ما به نیم قرن زمان احتیاج داریم و امیدوار باشیم که در این نیم قرن زلزلهای در تهران روی ندهد. در این مدت هم لازم است دولتمردان دست به کار شوند و پایتخت را جابهجا کنند. الان تهران بزرگ حدود 50 دانشگاه دارد. کدام شهر در کشور پیشرفته 10 تا دانشگاه دارد؟ دانشگاهها را باید در شهرهای مختلف پخش کرد. دانشگاه آزاد از این لحاظ کار بسیار خوبی کرد و در شهرهای مختلف، واحدهای دانشگاهی به وجود آورد.
در چند سال اخیر مردم بارها در اخبار شنیدهاند که مشکل پیشبینی زلزله حل شده و کسانی مدعی میشوند فنآوری هایی عرضه کردهاند که با استفاده از آنها میتوان زلزله را پیشبینی کرد. به نظر شما برخورد واقعبینانه با این پدیده چگونه است؟
هنوز در هیچ کشور جهان، زلزله به صورت سیستماتیک قابل پیشبینی نیست. ممکن است برای یک گسل بخصوص بتوان دستگاههایی نصب و اطلاعاتی از آن تهیه کرد، اما تا این لحظه، زلزله به شکل کلی قابل پیشبینی نیست. البته یک زلزله از چند موج تشکیل شده که یکی چند ثانیه بعد از دیگری از راه میرسند و اگر بدانیم که زلزله واقعا بزرگی در راه است، مثلا میتوان راکتورهای هستهای را خاموش کرد یا مثلا همه چراغهای راهنمایی و رانندگی را قرمز کرد و اقدامهایی از این دست. ولی تا کنون کسی نتوانسته زلزله را به شکل سیستماتیک پیشبینی کند. به عقیده من، هم اکنون زلزلهشناسی و به ویژه بخش پیشبینی زلزله، مرحله کودکی را پشت سرمیگذارد.
ولی موضوع ساخت دستگاهی برای پیشبینی زلزله، در چند رسانه و روزنامه مطرح شده است.
به نظر من درباره این موضوع باید بحث کرد و به کسانی که چنین ادعاهایی دارند باید گفت شما مردم را فریب میدهید. جالب است در جایی زلزله میآید و چند نفر هم کشته میدهد، اما این فرد مدعی اختراع دستگاه پیشبینی زلزله می گوید هنوز آزمایشهای مربوط به ساخت دستگاه من کامل نشده است! متاسفانه من هم در روزنامهها خواندم که گفتند ما در زمینه پیشبینی زلزله پیشتاز هستیم که واقعیت ندارد و این سخنان، فریب مردم است. اگر این ادعاها در رسانههای جهان منتشر شود، دیگران نتیجه میگیرند که ادعاهای ما واهی است. البته این مشکل از رسانهها هم هست که هر ادعایی را بدون تحقیق منتشر میکنند. آنها باید پیش از انتشار چنین اخباری، از افرادی که کارشناساند، نظرخواهی کنند و بپرسند این ادعا چقدر صحت دارد. در ضمن کسی هم که پست و مقامی هم دارد، نباید به خودش اجازه بدهد، چنین ادعاهایی را منتشر کند. من به کسانی که چنین ادعاهایی کردند، گفتم شما پیش از آنکه ادعاهای خودتان را در روزنامه های ما منتشر کنید، در یک مجله بینالمللی منتشر کنید. در این نشریات داورانی هستند که با ذرهبین ادعاهای مختلف را بررسی میکنند. بعد که این دستاورد به نام شما ثبت شد، میتوانید این خبر را در رسانههای عمومی منتشر کنید. پس خلاصه آنکه این روش برخورد با موضوع، علمی نیست. موضوع پیشبینی زلزله و امکانپذیربودن یا نبودن آن هم یک بحث علمی است و باید در چارچوبهای علمی به آن پرداخت.
به نظر من افرادی که چنین ادعاهایی را مطرح میکنند، حتی اگر پست و سمتی هم داشته باشند، صلاحیت علمی ندارند. به نظر من انگیزه برخی از افرادی که سمتی دارند و چنین ادعاهایی را مطرح میکنند، گرفتن بودجه است. مسوولانی هم که بودجه در اختیارشان هست، باید پیش از تخصیص بودجه، تحقیق کنند که آیا این ادعاها معتبر هست یا نه.
منبع: ایسنا
http://hamedpourmostafa.blogfa.com/post-12.aspx
![]() جبهه جنوب غربی حیاط جنوبی خانه گرامی در یزد؛ در این نما ایوان و شاه نشین و بادگیرش و سه دری در حیاط بزرگ این خانه نمایان است. Southwestern side of southern courtyard; In this view Eivan and its shahneshin and badgir and sedari in larger courtyard of this house are visible. معین محمدی 1- خانه گرامی ۩این بنا را در اواخر دوره «قاجاریان»، «آقای سید اسد الله مازار»، فرزند «آقا سید مهدی» -جد خاندان گرامی- بنیان گذاشته است. اعقاب خاندان «مازار»، بعد ها لقب «گرامی» گرفتند. بنا به اظهارات بستگان صاحب فعلی خانه، پیش از این، بر سردر (1) ۞ خانه، سنگ مرمر تاریخ داری وجود داشته که بر طبق تاریخ آن، عمر خانه در حدود 110 تا 120 سال است. (2) ۞ این خانه وسیع شامل دو بخش مختلف است که هر بخش آن، حیاطی (3) ۞ در میان دارد. این دو حیاط در یک راستا و در جهت شمال شرقی - جنوب غربی استقرار یافته اند. حیاط جنوبی قدری بزرگ تر از حیاط شمالی و فضا های اطراف آن نیز بیشتر و مفصل تر از حیاط دیگر است. چهار طرف حیاط بزرگ با فضا های مختلف محصور شده است؛ لیکن فضا های حیاط دوم فقط در دو جانب شرق و غرب آن قرار دارد. البته در جبهه جنوبی این حیاط نیز اتاقی هست، اما این اتاق هیچ ارتباطی با این حیاط ندارد و متعلق به حیاط بزرگ است. جبهه شمالی حیاط شمالی نیز به دیواری محدود است. دیوار های مسدود دو جناح شمالی و جنوبی حیاط کوچک با طاق نما هایی (4) ۞ پوشیده شده است. این طاق نما ها و قاب هایشان، نمای (5) ۞ این دو جبهه را پرتراش کرده و حال و هوای حیاطی مرکزی (6) ۞ بدان داده اند. فضا های بخش بزرگ خانه در دو طبقه انتظام یافته است. در این بخش از خانه، فضا ها و اتاق های میانی هر جبهه، وسیع تر و مرتفع تر و فضا های طرفین آنها، کوچک تر و دو طبقه است. مجموعه این فضا ها، حصاری بلند در اطراف حیاط بزرگ ایجاد کرده است. حیاط کوچک را فضا هایی با ارتفاع یک طبقه احاطه کرده اند. به این ترتیب، حیاط بزرگ، رسمی و مفصل، و حیاط کوچک، خانگی و صمیمی به نظر می رسد. ورودی (7) ۞ بنا که در ضلع غربی آن قرار دارد، از یک طرف به حیاط کوچک مرتبط است و از طرف دیگر با یک راهرو (8) ۞ به گوشه حیاط بزرگ. لذا دو حیاط خانه، از یکدیگر مستقل است و هیچ یک، مقدمه ورود به دیگری نیست. در عین حال، این دو حیاط با یکدیگر بی ارتباط نیستند و با راهرو ای کوتاه در شرق پنج دری (9) ۞ شمالی حیاط اصلی، ارتباط مستقیم و نزدیکی در میان آنها برقرار شده است؛ اما طرح راهرو مانع از دید مستقیم دو حیاط به یکدیگر است. دو حیاط، بخشی مشترک هم دارند. این بخش، مجموعه مطبخ و انبار های خانه است که در یک لایه (10) ۞ فضایی در پس جبهه های شرقی دو حیاط قرار دارد و از هر طرف با راهرو ای به یکی از حیاط ها متصل می شود. در میان جبهه جنوبی حیاط بزرگ، ایوانی (11) ۞ وسیع قرار دارد. این ایوان در انتها، شاه نشینی (12) ۞ دارد که در زیر بادگیر (13) ۞ واقع است. حجم مرتفع و بلند بادگیر نیز بر فراز نمای جبهه جنوبی، جلوه گری می کند. در سر دیگر حیاط و در مقابل ایوان، یک پنج دری نشسته است. گفتگو و مواجهه ایوان با پنج دری، یعنی فضای نیم باز (14) ۞ وسیع و متشخص با فضای بسته (15) ۞ مهم در خانه، محور (16) ۞ اصلی حیاط را به وجود می آورد. کشیدگی آب نمای (17) ۞ حیاط در میان دو عنصر یاد شده و نیز بادگیر بلند بر فراز ایوان، تاکیدی است بر این محور. |
![]() تصویر سه بعدی خانه گرامی در یزد؛ این خانه سنتی دارای دو حیاط مرکزی، یک حیاط بالاخانه، یک ورودی و دو بادگیر است. Tri-dimensional projection of Gerami house; This traditional house has two courtyards, one rooftop yard, one entrance and two wind-catchers. |
نمای دو جبهه شرقی و غربی حیاط بزرگ در تقسیم کلی، مشابه است؛ اما نمای عناصر مرکزی اشان تفاوت دارد. در میانه جبهه شرقی، نمای سه قسمتی تالار (18) ۞ و در مرکز جبهه غربی، یک ارسی (19) ۞ بزرگ واقع است. تفاوت این دو، سبب تمایز آشکار دو نما در عین تشابه آن شده است. این تفاوت در عین تشابه، در انتظام افقی فضا های این دو جبهه حیاط نیز آشکار است. به این ترتیب، علی رغم تقسیمات مشابه در کلیت نمای دو جبهه، فضا های این دو متفاوت است. |
![]() تالار و دو راهرو اش در جبهه جنوب شرقی حیاط جنوبی یا بزرگ تر خانه گرامی. Reception hall or talar and its two corridors in southeastern side of the southern or bigger courtyard of Germai house. معین محمدی تقسیمات نما های اطراف حیاط اصلی بسیار آموزنده است. مثلاً در نمای غربی، وجود یک ارسی نسبتاً بزرگ در مرکز و دو ارسی کوچک تر در دو گوشه طبقه دوم آن، ترکیبی زیبا پدید آورده است. تکرار ارسی ها در مرکز و گوشه ها، آنها را بازیگران اصلی نما کرده است. نمای راهرو ها نیز در حد فاصل سه بخش اصلی جبهه غربی، یعنی اتاق ارسی (20) ۞ و فضا های طرفین این جبهه قرار گرفته است. به این ترتیب، در نگاه اول، این نما مجموعه ای از چند قاب (21) ۞ مستقل نشسته در کنار یکدیگر جلوه می کند؛ لیکن در نگاهی دیگر، دو ارسی کوچک در دو گوشه بالایی ارسی بزرگ میانی، چون حواریون این یک جلوه می کند. به علاوه، بدین گونه، طرفین فوقانی نما به مرکز آن بسته و اجزای مستقل نما، متحد شده است. در مرکز جبهه شرقی حیاط، تالاری بزرگ قرار دارد. سقف تالار، قوسی (22) ۞ کم خیز (23) ۞ به شکل کلیل (24) ۞ دارد. این شکل باعث پیوند میان دیوار ها و سقف شده است. سطوح داخلی تالار، دو ردیف طاقچه (25) ۞ دارد و به همین علت به دو بخش بالا و پایین تقسیم شده است، به طوری که ردیف فوقانی، بخشی از سقف تالار به نظر می رسد. به این ترتیب، با این پیوستگی، سقف، سه بعدی جلوه می کند. چون طاقچه های فوقانی تالار، قوس جناغی (26) ۞ دارند در حالی که قاب طاقچه های زیرین چهار گوش است، بخش فوقانی تالار و در واقع سقف تالار، بخش اصلی و برجسته فضا جلوه می کند. در نتیجه، تالار به دو بخش شده و گویی که بخش زیرین، پایه ای است برای بخش فوقانی یا اصلی. صورت مذکور، به تالار این خانه محدود نیست، بلکه الگویی است عام در دیگر اتاق های اصلی این خانه و نیز سه دری ها (27) ۞ و پنج دری ها و تالار های بلند خانه های قدیمی شهر. و اما در حیاط دوم خانه، جبهه غربی متشکل است از یک اتاق در مرکز، دو راهرو در طرفین و دو اتاق در دو جانب انتهایی. جبهه شرقی نیز تقریباً چنین نظمی دارد؛ با این تفاوت که در گوشه شمالی آن، اتاقی نیست. با وجود فضا های مشابه در میانه دو جبهه، در مرکز نمای غربی، یک ارسی واقع است و در میانه نمای شرقی، پنجره های یک سه دری. به این ترتیب، تفاوت ظریف نما های مشابه رو به هم در اینجا نیز تکرار شده است. |
![]() برش افقی طبقه اول یا همکف خانه گرامی در محله سهل ابن علی در یزد. 1- ورودی؛ 3- حیاط اصلی؛ 4- حیاط فرعی؛ 7- ایوان؛ 14- تالار؛ 17- پنج دری؛ 18- سه دری؛ 21- اطاق ارسی؛ 23- اطاق معمولی؛ 24- راهرو؛ 25- بادگیر؛ 28- مطبخ و انبار.Firt floor or ground floor plan of Gerami`s house in Sahl ibne Ali district of Yazd. 1- Entrance; 3- Major courtyard; 4- Minor courtyard; 7- Eyvan; 14- Reception hall or talar; 17- Panjdari; 18- Sedari; 21- Sash-window-room; 23- Common Room; 24- Corridor; 25- Badgir or wind catcher; 24- Kitchen and storage. |
چنانکه گذشت، وجود دو حیاط، خانه را دو بخش کرده است؛ لیکن عرصه (28) ۞ دیگری نیز در این خانه وجود دارد که در ابتدای ورود به بنا به چشم نمی آید. این بخش که خود متشکل از یک حیاط کوچک بالا خانه (29) ۞ و ایوانی رو به آن است، در طبقه فوقانی و در کنار جبهه غربی حیاط بزرگ واقع است. ایوان مزبور، بادگیری مرتفع دارد که وجود آن نشان دهنده اهمیت این بخش و استفاده زیاد از آن است. راه رسیدن به این بخش، پلکان منشعب از دالان (30) ۞ ورودی است. به این ترتیب، واحدی مستقل و کوچک در طبقه فوقانی این خانه به وجود آمده است. بخش اعظم سطح حیاط اصلی را حوض و باغچه (31) ۞ اشغال کرده و لذا سطح باقی مانده به عبور اختصاص یافته است. در نتیجه، ایوان، بهترین نقطه خانه برای نظر به حیاط شده است. در مقابل، در حیاط کوچک، سطح اطراف آب نما و باغچه ها وسعت زیاد تری دارد، به قدری که برای نشستن در حیاط کفایت می کند. جالب آنکه برخلاف حیاط اصلی، در این بخش از خانه، هیچ فضای نیم بازی مشرف به حیاط وجود ندارد. |
![]() جبهه جنوب غربی حیاط شمالی یا کوچک تر خانه گرامی. Southwestern side of the northern or smaller courtyard of Germai house. Moin Mohammadi 2- Gerami house ۩This building was commissioned in the late «Qajar» period by «Mr. Seyyed Asadollah Mazar», the son of «Aqa Seyyed Mehdi» -the patriarch of the Gerami family of Yazd-. The «Mazar»`s descendants later adopted the name of «Gerami». According to relatives of the present owner of the house, a dated marble inscription existed above its portal which indicated that its construction dates back to 110 to 120 years ago. (32) ۞ This building is a large house comprising two different parts, each of which possesses a central courtyard. These two courtyards are aligned and laid out along a northeast - southwest axis. The southern courtyard is slightly larger than the northern one and the spaces surrounding it are more substantial and more elaborate. The larger courtyard is encircled on all four sides by built areas, whereas the built areas of the smaller one occupy only its eastern and western sides. Although a room also exists on the southern side of this courtyard, this room is unrelated to it and belongs to the larger one. The closed walls of the northern and southern sides of this courtyard are covered with arcades. These arcades and their frames have transformed the facades of these two sides into elaborately carved surfaces, endowing the smaller courtyard with the atmosphere of central courtyard. |
![]() برش افقی زیرزمین خانه سنتی مازار یا گرامی در یزد. Basement floor plan of Mazar or Gerami traditional house in Yazd. |
The spaces of the larger part of the house are laid out on two floors. With this configuration, the central spaces and rooms of each side are larger and taller and spaces flanking them are smaller and two-storied. The ensemble of these spaces has created a tall solid rampart around the larger courtyard; while the smaller courtyard is surrounded by single story spaces. Thus, the larger courtyard appears formal and elaborate, and the other one modest and intimate. |
![]() اطاق ارسی در جبهه شمال غربی حیاط جنوبی یا بزرگ تر خانه گرامی؛ ترکیب یک ارسی سه لختی بزرگ در میان و دو ارسی سه لختی کوچک در دو طرف طبقه دوم نمای زیبایی را ساخته است. Sash window or orosi room in northwestern side of the southern or bigger courtyard of Germai house; combination of one big three lobed sash window in center and two small three lobed sash windowses in both side of second story creates a handsome view. Moeen Mohammadi |